ترجمه مقاله

تربل

لغت‌نامه دهخدا

تربل . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) خوردن گیاه ربل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). خوردن آهو گیاه ربل را. (منتهی الارب ). || چرا کنانیدن نبات ربل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد): خرجوا یتربلون . (اقرب الموارد). || شکار کردن و تفحص و جستجوی نبات ربل نمودن ، یا عام است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تصید. (المنجد) (اقرب الموارد): خرجوا یتربلون ؛ ای یتصیدون . پی جوئی مرد گیاه ربل را. (اقرب الموارد). || سبز شدن نبات پس از خشکی . (تاج المصادر بیهقی ). برگ برآوردن و سبز گردیدن درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || سبز شدن زمین پس از خشکی ، هنگام آمدن پائیز. (اقرب الموارد) (المنجد). نبات آوردن و سبزگردیدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). پرگوشت شدن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || نزد پزشکان ، نفخیست که عارض اطراف و غیر آن شود و سبب آن ریختن بلغم رقیق است بر اثر ضعف هاضمه چنانکه در استقساء رخ دهد، میگویند: تربلت المراءة؛ اذا کثر لحمها. (کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر). در علم طب ، ورم کردن اطراف بدن یعنی دست و پا و غیر آنست . (فرهنگ نظام ).
ترجمه مقاله