ترجمه مقاله

ترجز

لغت‌نامه دهخدا

ترجز. [ ت َ رَج ْ ج ُ ] (ع مص ) آواز کردن تندر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشت هم غریدن رعد. (از اقرب الموارد). پی درپی شنیده شدن صدای رعد. (از المنجد). || جنبیدن ابر به آهستگی و درنگ جهت کثرت آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || حُدی ̍ کردن حادی به رجز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برخواندن شعری از بحر رجز. (المنجد).
ترجمه مقاله