ترجمه مقاله

ترده

لغت‌نامه دهخدا

ترده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) قباله ٔ باغ باشد، آنرا ترزده و چک نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). قباله ٔ باغ و خانه و امثال آن را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قباله و چک . (فرهنگ رشیدی ). بپارسی چک خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ). ترزده . رجوع به ترزده شود. || مزد راست کردن آسیا بود. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). اجرت آسیا کردن گندم و مزد آسیا تیز کردن هم هست . (برهان ). مزد و اجرت آسیا کردن گندم ، و ترذه و تژده نیز گویند. (ناظم الاطباء). به این معنی با زای نقطه دار نیز آمده است . (برهان ). به زای تازی نیز لغت است . (شرفنامه ٔ منیری ).
ترجمه مقاله