ترجمه مقاله

ترسو

لغت‌نامه دهخدا

ترسو. [ ت َ ] (ص نسبی ) (از: «ترس » + «َو»، ظاهراً علامت کثرت ) جبان و صاحب جبن و کم جرئت . (ناظم الاطباء). پرترس . بسیارترس . در تداول عوام ، بزدل آنکه از هر چیزی کوچک و مختصر ترسد.
ترجمه مقاله