ترجمه مقاله

ترسیع

لغت‌نامه دهخدا

ترسیع. [ ت َ ] (ع مص ) تباه شدن چشم . (زوزنی ). دردمندی نیام چشم و برچفسیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تباه شدن کنج چشم . (از اقرب الموارد). بهم چسبیدن پلکهای چشم . (از المنجد). || دوال را شکافته و در آن دوال دیگر داخل کردن جهت بندش چیزی ، چنانکه در مصاحف میباشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || اقامت کردن مرد در منزل و خارج نشدن از آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مهره بستن به پا یا دست کودک جهت دفع چشم . || فاسد شدن اندام و استرخاء آن . (از المنجد).
ترجمه مقاله