ترجمه مقاله

ترعة

لغت‌نامه دهخدا

ترعة. [ ت ُ ع َ ] (ع اِ) به سریانی بمعنی در. (از المعرب جوالیقی ). از الفاظ دخیل است . (نشوء اللغة ص 91). در. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). باب . (ناظم الاطباء): فتح ترعة الدار؛ ای بابها. (اقرب الموارد) (از المنجد). قال رسول اﷲ (ص ) : بین بیتی و منبری روضة من ریاض الجنة و منبری علی ترعة من ترع الجنة، قیل له (ص ) و ما الترعة، قال الباب . ج ، تُرَع . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به نشوء اللغه ص 123 شود. || روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).صورت . (ناظم الاطباء). || آبشخور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . || راه گذر آب سوی نشیب . (دهار). دهانه ٔ حوض و استخر و دهانه ٔ جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گشادن گاه آب به حوض یا زمین یا جدول از نهر. (از اقرب الموارد). مسیل آب بباغ . (از المنجد). || نهرعمیق و مصنوعی که بین دو نهر یا بین دو دریا یا بین دو آب قرار داده باشند. (از المنجد) (از فرهنگ نظام ). نهر عمیق و نسبةً وسیعی که میان دو دریا و یا میان دو رود قرار دهند تا کشتی های کوچک و بزرگ از آن بگذرند، مانند ترعه ٔ سوئز بین بحرالروم و دریای احمر ویا ترعه ٔ شاهی که معروفترین ترعه هایی بود که میان دجله و فرات احداث کرده بودند. رجوع به ترعه و کانال شود. || پایه های منبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پایه ٔ منبر. (ناظم الاطباء). پلکان منبر. (از تاج العروس ). || پایه ٔ نردبان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرغزار در زمین بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله