ترجمه مقاله

ترعیظ

لغت‌نامه دهخدا

ترعیظ. [ ت َ ] (ع مص ) سست گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برانگیختن و شتابانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتابانیدن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). از اضداد است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جنبانیدن میخ تا برکنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جنبانیدن انگشتان تا درد آن معلوم شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حرکت دادن انگشتان تا ببینند آیا باکی دارد یا نه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله