ترجمه مقاله

ترغو

لغت‌نامه دهخدا

ترغو. [ ت َ ] (مغولی ، اِ) نوعی از بافته ٔ ابریشمی سرخ رنگ باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). صاحب سنگلاخ در ذیل تورغو آرد: حریرنفیس و بافته ٔ ابریشمی را گویند... و مجازاً قماش را نامند که بر سر احکام و ارقام چسبانند... مؤلف برهان قاطع ترغو به فتح تا خوانده و فارسی تصور کرده وبمعنی حریر نازک نوشته . (سنگلاخ ص 179) : ازقماشات قلب مثل کمخا و صوف و کتان و ترغو و قیفک ، امید ثبات و توقع دوام مدارید. (البسه ٔ نظام قاری ).
گه حصیری گشادو صندل باف
گاه ترغو و قیف و لاکمخا.

نظام قاری .


چو ترغو و چون قیفک و تافته
از آنان که قلبندو وربافته .

نظام قاری .


ترجمه مقاله