ترجمه مقاله

ترفند

لغت‌نامه دهخدا

ترفند. [ ت َ ف َ ] (اِ)محمد معین در حاشیه ٔ برهان آرد: از اوستایی ترپ ، ترفیات (دزدیدن ، با تقلب سرقت کردن )، پهلوی ترفتینیتن (به حیله ربودن )، هندی باستان ترپ -، تراپته (انتقال یافتن ، تغییر دادن )، قیاس کنید با تره پو ی یونانی ، در فارسی ترب (حیله و مکر) - انتهی . دروغ و تزویرو مکر و حیله باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزویر و دروغ و مکر بود. (فرهنگ جهانگیری ). تزویر و مکر و حیله و زرق . (اوبهی ). دروغ . (صحاح الفرس ). زرق . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
این چه ترفند است ای بت که همی گوید خلق
که سقر باشد فرجام ترا مستقرا.
خسروانی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 88).
ای آنکه جز از شعر و غزل هیچ نخوانی
هرگز نکنی سیر دل از تنبل و ترفند.

کسائی .


مر مرا ای دروغگوی سترگ
تالواسه گرفت از این ترفند.

خفاف .


یکی مهره باز است گیتی که دیو
ندارد به ترفند او هیچ تیو.

عنصری .


مکر و ترفندت کنون از حد گذشت
شرم دار اکنون از این ترفند چند.

ناصرخسرو.


چون خود نکنی چنانکه گویی
پند توبود دروغ و ترفند.

ناصرخسرو.


نخستین پند خود گیر از دل خویش
وگرنه نیست پندت جز که ترفند.

ناصرخسرو.


گر اهل عهد و پیمانی از اهل خاندانی تو
وگر زین خانه بیرونی بر افسونی و ترفندی .

ناصرخسرو.


پس چه کفارت این چه کفر بود
یا چه بیهوده باشد و ترفند؟

انوری (از شرفنامه ٔ منیری ).


به تلبیس دست ابلیس فروبستی و به ترفند پای دیو در بندکردی . (سندبادنامه ص 238). || محال . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 88) (اوبهی ) (صحاح الفرس ) (فرهنگ اسدی نخجوانی ). || ترفنده . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ). سخن بیهوده . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 88). بیهوده . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری ) :
با هنر او همه هنرها یافه
با سخن او همه سخنها ترفند.

فرخی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 88).



آری چو سخنهای جفای تو شنودم
در گوش نگیرم سخن یافه و ترفند.

امیر معزی .



نزد من قبله دوست ، عقل و وفاست
هرچه زین بگذری همه ترفند.

سنایی .


جز مدح تو ترفند بود هرچه نویسم
کردم قلم از نامه ٔ ترفند شکسته .

سوزنی .


بشعرترفند از ترف بودم و رخبین
به پند و حکمت اکنون چو شکّر و قندم .

سوزنی .


به پند و حکمت پیرانه سر بدولت تو
بود که محو شود شعرهای ترفندم .

سوزنی .


نبود در کلام تو جز عدل
نرود بر زبان تو ترفند.

فخری .


ترفنده نیز بهمین معنی است . ترونده تبدیل فا و واو است و ترکند و ترکنده نیز از تبدیلات فا و کاف است . (انجمن آرا) (آنندراج ). ترفنده و ترکند و ترکنده . (فرهنگ رشیدی ). و رجوع به همین کلمات شود.
ترجمه مقاله