ترلب
لغتنامه دهخدا
ترلب . [ ] (اِ مرکب ) دنبه ٔ بریان شده . و در فهرست لغات دیوان بسحاق اطعمه چنین آمده است : تزلق ترلب ، دنبه ٔ بریان شده که بروی آش آرد ریزند. (دیوان بسحاق ص 176). || روغن داغ . (همان مأخذ و همان صفحه ) :
دوغش خوش و روغنش مروق
سیر اندک وترلبش فراوان .
دوغش خوش و روغنش مروق
سیر اندک وترلبش فراوان .
فخرالدین منوچهر.