ترجمه مقاله

ترمز

لغت‌نامه دهخدا

ترمز. [ ت ُ م ُ ] (روسی ، اِ) آلتی است در ماشین که هر وقت بخواهند با آن ماشین را نگه میدارند گویا لفظ مذکور ماخوذ از زبان روسی است . (فرهنگ نظام ). مأخوذ از روسی ، آلتی است در اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت و بعضی از ماشین های دیگر که با فشار دادن آن حرکت ماشین را کند و یا آنرا بکلی متوقف می سازند. و بر چند قسم است و بیشتر بوسیله هوا یا آب و یا روغن کار می کند، ترمزهای روغنی که بیشتر در اتومبیل ها بکار میبرند، هنگامی که راننده پای خود را روی اهرم بگذارد و فشار دهد روغن از لوله های مخصوصی وارد استوانه می شود و بوسیله ٔ فنر صفحه ای را به پیش می راند و چرخ ها را از حرکت بازمیدارد و یاآنکه حرکت چرخها را کند می سازد. (از فرهنگ عمید).
- ترمز کردن ؛ متوقف کردن . ماشین را از حرکت بازداشتن .
- || باستهزاء، ترمز کن ، از خشم باز آی . بسیار دعوی دروغین و بی جا مکن . بسیار مگوی .
- ترمز نداشتن ؛ در تداول عامه فاقد نیروی خویشتن داری بودن . فلانی ترمز ندارد در مورد کسی گویند که نتواندهیجان و خشم خود را بضرورت فرونشاند.
ترجمه مقاله