ترجمه مقاله

ترناس

لغت‌نامه دهخدا

ترناس . [ ت َ ] (اِ صوت ) صدایی را گویند که هنگام تیرانداختن از چله ٔ کمان برآید. (فرهنگ جهانگیری ). (فرهنگ رشیدی ). صدا و آوازی باشد که بوقت تیرانداختن از چله ٔ کمان برآید. (برهان ) (ناظم الاطباء). صدای انداختن تیر ازچله ٔ کمان را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). اما درشعر فردوسی و اسدی که شاهد آورده اند سرپاس دیده شده به معنی گرز و اﷲ اعلم . (فرهنگ رشیدی ) :
دل سرکشان پر ز وسواس بود
همه دشت پر بانگ ترناس بود.

فردوسی (فرهنگ جهانگیری ).


کمان ابر و بارانش الماس بود
همه کوه پر بانگ ترناس بود.

اسدی (ایضاً).


ترجمه مقاله