ترجمه مقاله

ترنجی

لغت‌نامه دهخدا

ترنجی . [ ت َ رَ / ت ُ رُ ] (حامص ) نشکنج و فشردگی با نوک انگشتان موضعی از بدن را. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 310 ب ). نشگون . وشگون . نیشگون .
- ترنجی کردن ؛ نشگون گرفتن :
رفیق سگ صفت در بزم دلدار
ترنجی میکند پنهان که برخیز.

ابوالمعانی (از شعوری ایضاً).


|| اثری که از آن (ترنجی ) باقی ماند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله