ترجمه مقاله

ترن

لغت‌نامه دهخدا

ترن . [ ت َ رَ] (اِ) گل نسرین باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ). گل نسرین و نسترن باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). در جهانگیری و رشیدی بمعنی گل نسرین آورده اند و ظن فقیر آن است که مخفف نسترن باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). نام گلی است منسوب به رخ خوبان وشاهدان و آنرا نسترون و نسترن نیز گویند و تازیش نسرین است . (شرفنامه ٔ مینری ). || در بعضی فرهنگها بمعنی دشت و بیابان است . (فرهنگ جهانگیری ) (ازفرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) بمعنی دشت و بیابان هم آمده است . (برهان (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله