ترجمه مقاله

تروند

لغت‌نامه دهخدا

تروند. [ ت َ وَ ] (اِ) ترونده . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). میوه ٔ نورس و نوباوه را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). میوه ای را گویند که نخست رسیده باشد و آنرا نوباوه نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). نوباوه . (فرهنگ رشیدی ). میوه ٔ رسیده که آنرا نوبر و نوباوه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || بمعنی ترفنده است . (فرهنگ جهانگیری ). مرادف ترفند و ترفنده نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی ). ترب . (شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی مکر و حیله و تزویر و دروغ و فریب باشد. (برهان ). مکر و حیله و تزویر. || فسانه . || محال . || بیهوده و وعده ٔ دروغ وشکستن عهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترونده شود.
ترجمه مقاله