ترجمه مقاله

تر داشتن

لغت‌نامه دهخدا

تر داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تازه و آبدار کردن .
- تر داشتن زبان ؛ رطب اللسان :
تا زبان دارم زیبد که زبان
به ثنا گفتن او دارم تر.

فرخی .


روز و شب پیش همه خلق زبان
به ثنا گفتن او دارد تر.

فرخی .


فرخی ، زیبد و واجب بود و هست سزا
که همه سال بدین شکر زبان داری تر.

فرخی .


و رجوع به تر شود.
ترجمه مقاله