ترجمه مقاله

تر

لغت‌نامه دهخدا

تر. [ ت َرر ] (ع مص ) بریده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بریدن چیزی را، لازم است و متعدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بیرون افتادن استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انقطاع استخوان و هر عضوی . (اقرب الموارد).انقطاع و ساقط شدن استخوان . (المنجد). ساقط شدن دست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تر الوظیف و ساقها؛ ای سقط. (اقرب الموارد). || دور افتادن از شهر خویش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). تنها و دور شدن از قوم خویش . (المنجد). || بیرون افتادن هسته از کوبه . (اقرب الموارد). || انداختن شترمرغ مافی البطن خود را. || فربه و باگوشت شدن جسم کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله