ترجمه مقاله

تز

لغت‌نامه دهخدا

تز. [ ت َ ](اِ) مرغکی بود کوچک و لونش خشینه بود و نیک نتواندپریدن و در گلستانها بیشتر بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 170). نام مرغی بود که بیشتر در بوستانها بود ونیکو نتواند پرید و آوازک حزین داشته باشد. و در جثه و لون مانند خشینه بود. (فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). نام مرغکی است خوش آواز و کم سکون و بیشتردر گلستانها می باشد و آنرا به عربی صعوه میگویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). مرغکی است خوش آواز در بوستان آوازی حزین دارد. (انجمن آرا) (آنندراج ). مرغکی باشد کوچک و بانگی برنگ گنجشک کند و برجهنده و نیک نتواند پرید و نشاطی بود و در گلستانها بیشتر بود و نوای خوش زند و در بعضی مواضع آنرا توذ گویند و به زبان اصفهانی ترمذ گویندش . (فرهنگ اوبهی ) :
چون لطیف آید بگاه نوبهار
به بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز.

رودکی (از لغت فرس ).


|| کل و کچل را گویند یعنی سری که زخم یا جای زخم در آن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کچل . (فرهنگ رشیدی ). کل و کچل . (ناظم الاطباء). ریختگی موی سر از ضعف یا پیری ... و امروز تاس گویند با تبدیل فتحه به الف و زاء به سین . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
نخواهم مغز گوز از بهر آنرا
که مغز گوز خوردن سرکند تز.

سوزنی .


|| دندانه ٔ کلید را نیزگویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ اوبهی ).بمعنی دندانه ٔ کلید به نون و زای فارسی است . (فرهنگ رشیدی ). دانه ٔ کلید که در برهان آورده غلط است به نون و زای فارسی است یعنی نژ... (انجمن آرا) (آنندراج ) :
دهکار بی دهست و شتربان بی شتر
پالان بی خر است و کلیدی تهی ز تز.

(از فرهنگ اوبهی ).


و رجوع به تژ و تژه و تزه و نژ شود. || برگ نوبر را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). برگ نو برآمده از درخت را هم گفته اند. (برهان ). بمعنی برگ نو برآمده در برهان است ، در رشیدی نیست .(انجمن آرا) (آنندراج ).
ترجمه مقاله