تزاجر
لغتنامه دهخدا
تزاجر. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) زجر کردن بعضی مر بعضی را از منکر. (ناظم الاطباء). بازداشتن بعضی مر بعضی را از منکر. (از اقرب الموارد). بازداشتن گروهی مر گروهی را از شر. (از المنجد). || یکدیگر را به هیجان آوردن لشکریان . (ناظم الاطباء).