ترجمه مقاله

تزحن

لغت‌نامه دهخدا

تزحن . [ ت َ زَح ْ ح ُ ] (ع مص ) درنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد). || تقبض . || تحرک از جای . (از المنجد). || بناپسندی کار کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گویند تزحن الشراب و علیه اذا تکاره علیه بلاشهوة؛ یعنی به اکراه و بی خواهش خورد آب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله