ترجمه مقاله

تزده

لغت‌نامه دهخدا

تزده . [ ت َ دَ ] (اِ) مطلق اجرت را گویند عموماً. (برهان ). مزد. (فرهنگ جهانگیری ). تزده و اجرت . (ناظم الاطباء). عموماً اجرت را گویند. (انجمن آرا). مزد مطلق . (فرهنگ رشیدی ). || اجرت راست کردن آسیا خصوصاً. (برهان ) (از ناظم الاطباء). مزد راست کردن آسیا، لکن به رای مهمله نیز گذشت . (فرهنگ رشیدی ). خصوصاً اجرت راست کردن آسیا و در نسخه ٔ سروری به زای فارسی است و به رای مهمله غلط است . (انجمن آرا). طسق . بُرکَه . (السامی فی الاسامی ) تژده . و رجوع به تژده شود. || قباله ٔ خانه و باغ و امثال آنرا نیز گفته اند. (برهان ). تژده و قباله ٔ خانه و باغ و مانند آن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله