ترجمه مقاله

تسار

لغت‌نامه دهخدا

تسار. [ ت َ رر ] (ع مص ) با کسی راز گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با هم راز گفتن . (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). با هم راز گفتن و آگهی یافتن بعض قوم از سرّ بعضی دیگر. (از المنجد). || لذت بردن از آنچه که تو ناخوش داری آنرا مانند خاراندن و قلقلک دادن قسمتی از بدن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): تَسارَّ زید الی ما تکره ُ، استلذه ُ و اذا حک بعض جسده او غمز فاستلذه ُ قیل هو یَتَساَرﱡ الی ذلک . (اقرب الموارد). و رجوع به تسارر شود.
ترجمه مقاله