ترجمه مقاله

تسجیر

لغت‌نامه دهخدا

تسجیر. [ ت َ ] (ع مص ) روان کردن آب را (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || پر کردن تنور از هیزم برای گرم کردن آن .(از اقرب الموارد) (از المنجد). || آتش افروختن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). و در قرآن است : و اذالبحار سجرت (قرآن 6/81). در تفسیر این کلمه بعضی گویند گرم گردید و بعضی گویند پرشد به روان شدن بعضی به بعضی دیگر تا آنکه دریای واحدی تشکیل داد. (از اقرب الموارد). || منقلب شدن دریا و بلند شدن امواج آن . (از المنجد). || ناله کردن ناقه . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). در صدای رعد هم بکار برند. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله