ترجمه مقاله

تسرید

لغت‌نامه دهخدا

تسرید. [ ت َ ] (ع مص ) درز دوختن ادیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد).دوختن کفش . (از متن اللغة). || سوراخ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از المنجد). || نیکو روان و نقل کردن سخن را. || پی در پی داشتن روزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دارای سراد شدن درخت خرما. (از المنجد). رجوع به سراد شود. || بافتن زره را و استوارکردن بعض حلقه های آن به بعض دیگر. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله