ترجمه مقاله

تسلی

لغت‌نامه دهخدا

تسلی . [ ت َ س َل ْ لی ] (ع مص ) سلوت افتادن و واشدن اندوه و تاریکی و آنچه بدان ماند. (مجمل اللغة) (سلوف اسلوت ؟) افتادن و واشدن انبوه (اندوه ؟) و تاریکی و آنچ بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ). واشدن اندوه . (دهار). خورسند و بی غم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دلخوشی یافتن و خوش عیش شدن . (آنندراج ). انکشاف هم ّ. (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد): اسلاه ُ عنه فتسلی ؛ بی غم کرد او را، پس بی غم گردید. (منتهی الارب ). || به تکلف خود را آرام نمایاندن . (از اقرب الموارد). و رجوع به تسلا شود.
ترجمه مقاله