ترجمه مقاله

تسود

لغت‌نامه دهخدا

تسود. [ ت َ س َ وْ وُ ] (ع مص ) نکاح کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزوج . (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). مطاوع تسوید.(از المنجد). و رجوع به تسوید شود. || کارزار کردن قوم : تسودالقوم اقتتلوا. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله