ترجمه مقاله

تسویغ

لغت‌نامه دهخدا

تسویغ. [ ت َ س ْ ] (ع مص ) رواداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). روا داشتن چیزیرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجویز چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). روان کردن وروان نمودن . (غیاث اللغات ) . || دادن کسی را چیزی و روا کردن عطا را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعطای مال . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : بعد از آن سعدالملک سعدبن محمدالاَّبی وزیر محترم و مشیر حضرت سلطنت بوده و اصحاب فریقین از علماء و ائمه ٔ ایشان و ... از وی صلات و عطایا و تسویغ و ادرار ستده اند. (نقص الفضائح ص 221).
ترجمه مقاله