ترجمه مقاله

تسویم

لغت‌نامه دهخدا

تسویم . [ ت َ س ْ ] (ع مص ) به چرا گذاشتن ستوران . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رها کردن اسبان را به چرا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رها کردن ستوران و راندن آنها را به چراگاه . (از متن اللغة). گسیل کردن گله . (ازاقرب الموارد). گسیل کردن و رها کردن گله به چرا. (از المنجد). || با نشان کردن ایشان (ستوران ). (تاج المصادر بیهقی ). نشان کردن . (زوزنی ) (آنندراج ). نشان و علامت گذاشتن اسب را. علامت گذاشتن اسب را(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). علامت گذاشتن اسب را به چیزی که بدان شناخته شود. (از متن اللغة). || داغ کردن . (زوزنی ). داغ کردن ستوران . (دهار). || غارت کردن بر قومی . (تاج المصادر بیهقی ). غارت کردن بر قوم و تباهی رسانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غارت کردن . (آنندراج ). غارت کرن بر قوم و حیرت افکندن در آنان . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): سوم علی القوم ؛ اغار علیهم و عاث فیهم . (متن اللغة). || تکلیف کاری دادن کسی را. و دادن و بر سر خود گذاشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکلیف کردن کاری را بر کسی یا واگذاشتن آنرا بدو. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || گذاشتن کسی را: سوم فلاناً؛ گذاشت آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گذاشتن و رها کردن کسی را بدانچه خواهد کند: سوم فلاناً؛ خلاه و سومه لما یریده ُ. (از اقرب الموارد) (از المنجد). و من امثالهم : «عبد و سُوم »؛ ای خُلی و ما یرید یقولونه فی اللئیم اذا اُطلقت یده . (المنجد). || حاکم کردن کسی را در مال خود. (تاج المصادر بیهقی ). حاکم گذاشتن کسی را درمال خود تا هرچه باید کند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). حاکم کردن کسی را بر مال خود. (ازمتن اللغة). حاکم گردانیدن کسی را بر دارایی خود و روان کردن او را بر آن . (از اقرب الموارد) (از المنجد): سومه فی مایملکه ؛ حکمه و صرفه . (المنجد). || نیکو گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || حلقه ٔ رویین قراردادن بر درع . (از متن اللغة).
ترجمه مقاله