ترجمه مقاله

تشاف

لغت‌نامه دهخدا

تشاف . [ ت َ ف ف ] (ع مص )همه ٔ چیزی را گرفتن و استقصای آن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خوردن همه ٔ باقی آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشامیدن همه ٔ آنچه را که در خنور است . (اقرب الموارد). || بردن فضل و فزونی چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و در مثل گویند: «لیس الری من التشاف » و تشاف آن است که بیاشامد همه ٔ آنچه که در خنور است . مأخوذ است از شفافة و آن مانده است و معنی مثل این است ت که «لیس من لایشتف لایروی » یعنی نه هر که همه ٔ آنچه را که در خنور است نیاشامد، سیراب نگردد. چه گاه سیراب شدن بکم از این نیز دست دهد و این مثال را بخاطر قناعت کردن مرد آرند هر گاه به پاره ای از حاجت خود برسد، یعنی چنان نیست که حاجت تو آنگاه روا گردد که به همه ٔ آنچه خواهی برسی ، بلکه هرگاه نصیب بیشتری از آن یافتی به آن قناعت کن . (مجمع الامثال ). و در اقرب الموارد و المنجد مثال به نحو دیگری معنی شده است .
ترجمه مقاله