ترجمه مقاله

تشبع

لغت‌نامه دهخدا

تشبع. [ ت َ ش َب ْ ب ُ ] (ع مص ) بتکلف سیر نمودن خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خود را سیر نشان دادن بدون سیر بودن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) || خود را آراستن بچیزی که ندارد و بسیار نمودن . (از متن اللغة). || افزون شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بار بار خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بدنبال هم خوردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). بسیار خوردن . (از المنجد). || ادعا کردن زن بهره ای را نزد شوی خود بیش از آنچه وسنی های او دارند، تا آن را بخشم آورد. (از متن اللغة).
ترجمه مقاله