ترجمه مقاله

تشتخانه

لغت‌نامه دهخدا

تشتخانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جامه ٔ خواب را گویند، از توشک و لحاف و نهالی و مانند آن . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). در فرهنگ بمعنی لحاف و نهالی و غیره .... (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). || توشک خانه را هم گفته اند. (برهان ). خانه ای که رختخواب در آن نهند. (ناظم الاطباء). در فرهنگ جهانگیری ... بمعنی توشکخانه گفته و شعر اخسیکتی را شاهد آورده ... (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). لیکن در این بیت معنی اول (آفتابچی خانه ، خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند) مناسبتر است و مبالغه اش بیشتر است . (فرهنگ رشیدی ) :
آنجا که تشت خانه ٔ مدحت کنند باز
تن دردهد وطای ملایک به مفرشی .

اخسیکتی (از فرهنگ جهانگیری ).


|| خانه ای رانیز گویند که تشت و آفتابه در آن گذارند و آن را آفتابچی خانه نیز میگویند. (برهان ). آفتابچی خانه . (فرهنگ رشیدی ). آفتابچی خانه یعنی خانه ای که آفتابه لگن درآن گذارند. (ناظم الاطباء). خانه ای که آفتابه و لگن در آن گذارند. (انجمن آرا) (آنندراج ) :
شاید که تشت دار سرایش شود خضر
زیرا که تشت خانه ٔ او چرخ اخضر است .

شرف شفروه (از فرهنگ رشیدی ).


|| گاهی از روی تعظیم بر ادبخانه هم اطلاق کنند که عربان مبرز گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). و از روی ادب و کنایه آبخانه را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). متوضی ̍. (انجمن آرا) (آنندراج ). مبال :
در جمع هرزه گویان ار گفت بد چه عیب
شرمندگی ندارد در تشتخانه تیز.

امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی ).


و رجوع به طشتخانه شود.
ترجمه مقاله