ترجمه مقاله

تشت زر

لغت‌نامه دهخدا

تشت زر. [ ت َ ت ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب جهانتاب . (برهان ) (آنندراج ). تشت زرین . آفتاب . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) :
مگر روز قیفال او راند خواهد
که تشت زر ازشرق رخشان نماید.

سراج الدین سکزی (از انجمن آرا).


|| تشتی از طلا. و رجوع به طشت زر شود.
ترجمه مقاله