ترجمه مقاله

تشت زدن

لغت‌نامه دهخدا

تشت زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گرفتن آفتاب و ماه بود. (انجمن آرا). کوفتن مس و جز آن به هنگام گرفتن ماه و آفتاب و این رسم ولایت است و درهندوستان هنگام آبله برآوردن کودک اگر رعد و برق درخروش آید، همین عمل میکنند. (آنندراج ) :
روی تو چو ماه است و مرا سینه چو تشت
من تشت همی زنم که مه بگرفته .

(از انجمن آرا).


بر ماه گرفته تشت میزد.

زلالی (از آنندراج ).


و رجوع به تشت شود.
ترجمه مقاله