ترجمه مقاله

تشدق

لغت‌نامه دهخدا

تشدق . [ ت َ ش َدْ دُ ] (ع مص ) لب پیچیدن در شیوازبانی . (تاج المصادر بیهقی ). بتکلف فصاحت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || با کج کردن گوشه ٔ دهان مردمان را ریشخند کردن . (از المنجد). || بدون احتیاط و احترازگفتار را بسط دادن . (از المنجد). || چون اشدق سخن گفتن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله