ترجمه مقاله

تشنع

لغت‌نامه دهخدا

تشنع. [ ت َ ش َن ْ ن ُ ](ع مص ) کوشیدن ستور و جز آن در رفتن : تشنع البعیر اذا عدا عدواً شدید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آماده شدن جنگ را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آماده شدن برای کاری . (از اقرب الموارد). || سلاح درپوشیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || غارت پراکنده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پراکنده کردن غارت . (از اقرب الموارد). || کهنه و پاره شدن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکافته شدن جامه . (از اقرب الموارد). || زشت گردیدن حال قومی بر اثر اختلاف و پریشانی رأی آنان . || اراده ٔ کاری شنیع کردن . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله