ترجمه مقاله

تصادم

لغت‌نامه دهخدا

تصادم . [ ت َ دُ ] (ع مص ) بهم واکوفتن . (زوزنی ). برهم زدن و با هم کوفتن و انبوهی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهم واکوفته شدن . (مجمل اللغة). بهم واکوفتن . و گاهی مراد از آن انبوه باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خود را بیکدیگر زدن سواران و انبوهی کردن . (از اقرب الموارد): تصادم الجیشان و اصطدما. (اقرب الموارد). || تصادف . رجوع بهمین کلمه شود.
ترجمه مقاله