ترجمه مقاله

تصبح

لغت‌نامه دهخدا

تصبح . [ ت َ ص َب ْ ب ُ ] (ع مص ) بامداد خفتن . (تاج المصادر بیهقی ). پگاه خفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شراب بامداد خوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در آن وقت (پگاه ) به چیزی تعلل کردن و خوردن . (منتهی الارب ). تعلل بچیزی به بامداد یعنی چیز کمی خوردن تا آنکه طعام آماده شود. (از اقرب الموارد). خوردن چاشت .
ترجمه مقاله