ترجمه مقاله

تصدی

لغت‌نامه دهخدا

تصدی . [ ت َ ص َدْ دی ] (ع مص ) پیش آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پیش باز آمدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پیش آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : و چون خبر واقعه ٔ اوبه سلطان غیاث الدین رسید، تفکر و تحیر به احوال او تهدی کرد و عجز و ضعف تصدی نمود. (جهانگشای جوینی ). || تعرض نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعرض نمودن به چیزی و آن استشراف بر آن است تا ناظر بر آن چیز باشد. (از اقرب الموارد). || سر به سوی کاری برداشتن . (از اقرب الموارد). تصدی کاری ؛ مباشرت آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله