ترجمه مقاله

تصدیق کردن

لغت‌نامه دهخدا

تصدیق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقرار به راستی کردن . (ناظم الاطباء). راست شمردن . راستگوی شمردن . راست داشتن .راستگوی داشتن . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
به هر پیام که آورد کرده ام تصدیق
به هرچه از تو رسیده است گفته ام صدّق .

انوری .


نرسد نامه ٔ سعدی به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند کز سر دردی است فغانش .

سعدی .


وآن که او را نبود از اسرار داد
کی کند تصدیق او ناله ٔ جماد.

مولوی .


تصدیق مهربانی ما جمله کرده اند
انکار تا کی از دل نامهربان بپرس .

ظهوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله