ترجمه مقاله

تصفح

لغت‌نامه دهخدا

تصفح . [ ت َ ص َف ْ ف ُ ] (ع مص ) چیزی باستقصا بنگریستن . (زوزنی ). نگریستن چیزی باستقصا. (تاج المصادر بیهقی ). نظر کردن در ظاهر کار و جستجوی آن نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در کاری به خوب وجه نظر کردن و حاصل این تلاش تفحص و جستجو است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || صفحه صفحه نگریستن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تأمل کردن در چیزی و نگریستن در صفحات آن . (از اقرب الموارد). || ورقه ورقه شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا): و هو [ ای الطلق ] یتصفح اذا دق صفائح بیض دقاق . (ابن بیطار).
ترجمه مقاله