تضاحکلغتنامه دهخداتضاحک . [ ت َ ح ُ ] (ع مص ) خندیدن . (زوزنی ). خندیدن و با هم خندیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || بتکلف خندیدن قوم . || یکدیگر را خندانیدن . (از اقرب الموارد).