ترجمه مقاله

تضامن

لغت‌نامه دهخدا

تضامن . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) در اصطلاح فارسی امروزین ، ضامن یکدیگر شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). تضامن در «شرکت تضامنی » و امثال آن از کلمات مجعول است . در کتب لغت بجای آن تضمین و تضمن را قید کرده اند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات سال اول شماره ٔ 2). || (اصطلاح حقوقی ) نوعی از تعهد است که : 1 - در صورت تعدد طلبکاران هر یک از آنان حق دریافت تمام طلب را از بدهکاران داشته باشند و این تضامن مثبت نامند. این نوع تضامن عملاً کم اتفاق می افتد. 2 - در صورت تعدد بدهکاران هر یک از آنان مسؤول پرداخت تمام دین باشند و این را تضامن منفی نامند. (از فرهنگ حقوقی تألیف جعفری لنگرودی ).
ترجمه مقاله