ترجمه مقاله

تضایف

لغت‌نامه دهخدا

تضایف . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) تنگ شدن رودبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): اذا تضایفن علیه انسلا؛ ای اذا صرن قریباً منه الی جنبه . (اقرب الموارد). || از دو جانب آمدن قوم رودبار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || از دو جانب آمدن سگان شکار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح فلسفه ) بودن دو چیز چنانکه تعقل یکی از آن دو جز بقیاس با دیگران ممکن نباشد. (کشاف از مطول ). و گفته اند بودن دو چیز چنانکه تعلق یکی از آن دو سبب تعلق دیگری بدو باشد مانند ابوّت و نبوّت . (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 58 شود.
ترجمه مقاله