ترجمه مقاله

تضریب

لغت‌نامه دهخدا

تضریب . [ ت َ ] (ع مص ) زدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوشیدن شیر دوشیده ٔ بعد آبستن . (منتهی الارب ). || نوشیدن شیر آمیخته شده از شیر چند شتر. (ناظم الاطباء). شرب الضریب ، والضریب اللبن یحلب من عدة لقاح فی اناء. (اقرب الموارد). || فرورفتن چشم کسی به مغاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || آمیختن چیزی به چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || نکنده زدن . (تاج المصادر بیهقی ). نکنده زدن جامه را. (منتهی الارب ). بخیه زدن جامه را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || میان قومی بهم برآوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). برآغالانیدن و سخن چینی کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر انگیختن و برغلانیدن . (آنندراج ). بر انگیختن و دشمنی انداختن میان دو کس . (از اقرب الموارد) : بوسهل زوزنی ... فسادی کرده بود در باب خوارزمشاه آلتونتاش ، و تضریبی قوی رانده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). در این باب دو نامه نبشت یکی بدست قاصد و یکی بر دست سوار سلطان که آنچه نبشته بوده است آن ، تضریبی بوده که ابوالفتح میان دو مهتر ساخته . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 322). دست وی را از شغل عرض کوتاه کرده او را نشاندند تا تضریب و فساد وی از ملک و خدمتکاران دور شود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 331) به تضریب نمام خاین بنای آن [ دوستی ] خلل پذیرد. (کلیله و دمنه ). آنچه شیر برای تو میسگالد از آن معانی که برشمردی ، چون تضریب خصوم نیست . (کلیله و دمنه ). پیش از آن که تضریب و تخلیط او در دل و طبع شاه جای گیرد. (سندبادنامه ص 73). تا ابنای دولت و انشاء حضرت زبان وقیعت دراز کردند و در تثریب و تضریب مجال فسیح یافتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 57). چون این مثال به تاش رسید بدانست که حاسدان مجال تضریب یافته اند و مکیدت خصمان به نفاذ رسیده است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 81). || برانگیختن دلاور را در جنگ . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله