ترجمه مقاله

تضلال

لغت‌نامه دهخدا

تضلال . [ ت َ ] (ع مص ) منسوب کردن کسی را به ضلالت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بگمراهی درانداختن کسی را. || راه نیافتن بمکان شتر عقال کرده ٔ خویش . (از اقرب الموارد). و رجوع به تضلیل شود.
|| (اِ) ضل بتضلال ؛ ای باطل . (منتهی الارب ). باطل را گویند. (ناظم الاطباء). باطل . (از اقرب الموارد). وادی تضلل و وادی تضلل و ضل تضلال ؛ الباطل . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله