ترجمه مقاله

تضور

لغت‌نامه دهخدا

تضور. [ ت َ ض َوْ وُ ] (ع مص ) آماده ٔ گریستن شدن . || فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فریاد کردن از درد ضرب یا از گرسنگی . (از اقرب الموارد). || بر خویشتن پیچیدن از گرسنگی یا از زخم . (تاج المصادر بیهقی ). بر خویشتن پیچیدن . (زوزنی ). درپیچیدن و غلطیدن بر پشت و شکم ، از گرسنگی و اندوه و الم و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و منه ُ الحدیث : دخل علی امرة و هی تتضور من شدة الحمی . (منتهی الارب ). || بانگ کردن گرگ و سگ و شیر و روباه از گرسنگی . (از اقرب الموارد). || گشادن چوزه هر دو بازو را پیش مادر تا خورش دهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تضیر شود.
ترجمه مقاله