ترجمه مقاله

تظاهر نمودن

لغت‌نامه دهخدا

تظاهر نمودن . [ ت َ هَُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) هم پشتی کردن . یاری نمودن . مددکاری نمودن : ابوعلی همچنان به شعار دعوت نوح تظاهر می نمود و در ولایات خویش خطبه و سکه بنام او می کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 112). مشایخ بخارا بر عقب او بفرستاد و تضرعها بسیار نمود و او را با مقر ملک خویش خواند و به طاعت و متابعت او تظاهر نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 185). به طاعت او تظاهر نمود و از صدق موالات در انتظار وصول رایات او اعلام داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 262). || در اصطلاح امروز ظاهرسازی کردن . نمودن چیزی را بی آنکه او را اصلی باشد. و رجوع به تظاهر شود.
ترجمه مقاله