ترجمه مقاله

تعدیة

لغت‌نامه دهخدا

تعدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بازگردانیدن از کاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مشغول ساختن کسی را بکاری . || بازگرداندن کسی را از کاری . || واگذاشتن کسی کاری را. (از اقرب الموارد). || فاگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درگذرانیدن . (دهار). گذرانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روا داشتن و نافذ گردانیدن و یقال : عد عنه ؛ ای اصرف بصرک عنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روا داشتن و نافذ ساختن چیزی . (از اقرب الموارد). || فعل را متعدی کردن به مفعول . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فعل لازم را متعدی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اصطلاح اصول ) نقل حکم از اصل به فرع . (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
ترجمه مقاله