ترجمه مقاله

تعشیر

لغت‌نامه دهخدا

تعشیر. [ ت َ ] (ع مص ) ده یک اموال قوم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ده تن ساختن قوم چنانکه نه بودند و یکی بر آنها افزود و عده به ده تمام گشت . (از اقرب الموارد). || به ده زبان بانگ کردن خر و زاغ به یک دم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به یک دم ده بار بانگ کردن خر و کلاغ . (از اقرب الموارد). || ده ماه برآمدن بر آبستنی اشتر. || ده آیت کردن مصحف را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکستن و ده پاره شدن قدح . || بیمار کردن دوستی دل کسی را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله