ترجمه مقاله

تعضیة

لغت‌نامه دهخدا

تعضیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ع ض و») عضوعضو کردن و پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اندام اندام کردن و جدا نمودن و منه الحدیث : لاتعضیة فی المیراث الا فیما حمل القسم ؛ ای لاتجزیة فی الشی ٔ کالحبةمن الجوهر ولکنه یباع فیقسم ثمنه . (منتهی الارب ). پاره پاره کردن و جدا نمودن و پراکنده کردن و در حدیث است : لاتعضیة فی المیراث ، مراد بدان ، جدا کردن چیزی است که جهت ورثه زیان باشد مثل کارد و شمشیر و حیوان ومانند آن . (آنندراج ). اندام اندام کردن ، عضیت الشاة تعضیة و عضیت الشی ٔ؛ جدا کردم آن چیز را. (ناظم الاطباء). پاره پاره کردن گوسفند را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله